تا جایی که به یاد دارم از همان لحظهای که با کولهپشتی نوشتن در انتهای هر سال آشنا شدم، سعی کردم من هم هر سال سهمی در آن داشته باشم و علاوهبر اینکه خودم یادداشتی مینویسم، به دیگران هم یادآور بشوم که کولهپشتی داشتن برای سال جدید فکر بدی نیست.
امیر مهرانی دوستداشتنی این رسم باحال را از سال ۱۳۹۲ بنا کرد و من هم از سال ۱۳۹۴ هر سال کولهپشتیام را همراه با بقیه میبندم و اصلا فرقی ندارد کجا و چطور!
چه آن موقع که در بلاگ بیان مینوشتم و چه سال بعدش که فقط یک وبلاگ انگلیسی داشتم و برای کولهپشتی ۹۵ در یک صفحهی html کولهام را بستم که البته به اینجا منتقل شده است و چه الان در بخش فارسی وبلاگم.
ناگفته نماند که طبق عددها، امسال باید کولهپشتی ۹۶ را مینوشتیم اما حواسمان نبود که این کولهپشتیها قرار است برای سال جدید بسته شوند، پس روی همین حساب امسال از ۱۳۹۵ جهشیوار کولهی ۱۳۹۷ را مینویسیم.
تقریبا اکثر ما وقتی میخواهیم کولهپشتی سال جدید را ببندیم به محتوای آن توجه میکنیم که چه برداریم و چه چیزهایی را برای همیشه دور بریزیم.
خب من برای امسال تنبلیهای ته کولهپشتی را نیست و نابود میکنم، البته اگر بتوانم تکتک نامردشان را بیرون کنم. عادتهای بدم که مثل کنه در زیپ سمت راست کولهام جا خوش کردهاند را هم باید با جارو برقی بیرون بکشم و جایشان چندین عادت خوش عطر و بو بگذارم.
احتمالا از زیپ سمت چپ کولهپشتیام چیزی خارج نکنم! کلیدهای درهای قفل زندگیام سالهای سال است که آنجا دور هم خوش میگذرانند و شاید لازم باشد یکی دو جابهجایی و تعمییر کوچک داشته باشیم.
اما چالش اصلی همان زیپ گندهی وسط کولهپشتی است که همه چیز از زیر سر خودش بلند میشود.
قاعدتا به دلیل حجم بیشتر تجربهها و درسهای زندگی آنها را در زیپ گندهی وسط کولهپشتی میگذاریم تا دسترسی و استفاده از آنها هم راحتتر باشد.
هرسال تجربههای بد را با تیپا بیرون میاندازیم و با خوشحالی و اُتو کشیده شده، تجربههای خوب را درون کوله جای میدهیم و دریغ از اینکه ممکن است همان تجربههای خام اتو کشیده شدهی به ظاهر خوب، انتهای سال با چیزی بدتر از تیپا زدن از کولهپشتیمان بروند و دیگر رنگ کولهپشتی را هم به خود نبینند.
البته همیشه اینگونه تلخ نیست و ممکن است این خامهای بیتجربه چنان به پختگی و تجربهای برسند که مانند پیرغلامان، گوشهای از کولهپشتی بنشینند و تجربههای دیگر را هم باتجربهتر کنند.
هرکسی کولهپشتی و نسخهی مخصوص خودش را دارد که میتوانیم از تجربههای هم وام بگیریم و روی ترازو، کولهپشتی ترازتر و سبکتری برای به دوش کشیدن آماده کنیم.
همهی اینها را گفتم که برسم به این نکته!
از خودِ کولهپشتی غافل نشوید!
به کولهپشتیای هم که انتخاب میکنید برای قرار دادن این همه چیزهای خوب و دور انداختن این همه موردهای ناپسند، دقت کنید.
این کوله قرار است یک سال هر روز در کنار شما و روی دوش شما باشد.
اگر قرار باشد دقیقا سر بزنگاه از همان تجربهی خوبی که خودت گوشهی سمپ چپ کولهپشتی گذاشته بودی، استفاده کنی و از بد روزگار همان زیپ گندهی وسط کولهپشتی بازی در بیاورد و باز نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
اگر وسط یک مسیر سخت و طاقتفرسا خیالمان را به تجربههای داخل کولهپشتیمان خوش کرده باشیم و به یکباره از سر سنگینی و پاره بودن کولهپشتی، تمام آن دلگرمیها و تجربهها روی زمین پخش و پلا شوند، احتمالا باید دو دستی بر سر بکوبیم و مثل کسانی که چیزی برای از دست دادن ندارند، برای به مقصد رسیدن به آب و آتیش بزنیم.
پس مهم است که این تجربهها و محتویات مورد علاقهی ما برای سال جدید، کجا و چگونه نگهداری شوند تا سالم بمانند، رشد کنند و در جای مناسب به راحتترین شکل ممکن قابل استفاده باشند.
در سالی که گذشت، کولهپشتی قرمز رنگی که در تصویر زیر میبینید هر روز و همیشه همراه من بود. در پادگان، در محل کار، در مسافرت، در بیرون رفتنها و هرجایی که فکرش را بکنید. حتی در سرویس بهداشتی! اما مطمئن بود و کم ناز و اَدا.
در آخر پیشنهاد میکنم محتویات یکی دو زیپ را همیشه ثابت نگه دارید و یکی دوتای دیگر را همیشه در طول سال کم و زیاد کنید. در طول سال انقدر اتفاقهای مختلف برای آدم میافتد که احتمالا نیاز باشد ما و کولهپشتیمان مانند یک ابر قهرمان در مقابل تمام اتفاقات و آدمهای بد سر راه پیشرفتمان، از ابزارهای مختلف استفاده کنیم.
امسال مهمترین چیزهایی در کولهپشتیام میگذارم یک ورق برنامهریزیهای روزانه و اهدافم هست، یک کاغذ و قلم برای همواره نوشتن، یک کتاب بیانتها و یک قلب پر از عشق است.
۱۳۹۷تان مبارک ؛)
پینوشت: امسال همه میتونیم کولهپشتیهامون رو تو ویرگول ببندیم ؛)
دیدگاهتان را بنویسید