تو این مدتی که گذشت اتفاقات زیادی افتاد، اتفاقات تلخ دور و اطرافمون و اتفاقات شیرین واسه خودم که خب بزرگی و ناراحتی تلخیها به اون اتفاقات شیرین و خوشحالیاش میچربید.
تو این مدتی که گذشت نشد که بنویسم و وبلاگم رو که هر هفته به روز میکردم، به روز کنم با اینکه دور و بر خودم و خودمون پر بود از اتفاق. پر بود از حادثه. پلاسکو، سیل، اهواز و همین امروز فوت حسن جوهرچی عزیز در مقابل جشنواره وب، تجربه ضبط تو استدیو شنوتو، نوشتن واسه هفتهنامه شنبه و دنیای اقتصاد، دورهمی وب، کارت ویزیت، تست مامان و…
اولین کارت ویزیت
یکی از همخدمتیهام گفته بود تو کار طراحی و چاپ کارت ویزیت هست و من هم مدتی بود تو فکر چاپ کارت ویزیت متفاوتی واسه خودم بودم که هم جذاب باشه و هم بیانگر کاری که میکنم.
نمونه طرحی رو تو گوگل دیدم و از ایدهاش استفاده کردم و اولین کارت ویزیتم شد این.
تو بین اون حروف و در هر خط میتونید کلماتی رو پیدا کنید که بیارتباط با زندگی و کارم نیست. تو کامنتها بگید چیا رو پیدا کردید.
تست مامان
آرش میلانی دوستداشتنی رو خیلی وقت هست میشناسم، دورادور و از وقتی هم چندینبار ایمیل زدم و باهاش صحبت کردم و خیلی سخاوتمندانه اجازه داد طراحی وبلاگم رو از روی وبلاگش طراحی کنم به شدت تو قلبم جایگاه ویژهای پیدا کرد.
وقتی متوجه بشی همچین کسی با یه کار گروهی دارن یه کتابی رو به اسم تست مامان ترجمه و آماده چاپ میکنن، بدون معطلی پیشخرید میکنی و منتظر میشی تا کتاب به دستت برسه.
اما چه به دست رسیدنی!
تا حالا همچین تجربهای تو تحویل گرفتن یه بستهبندی به این ماهی رو نداشتم. تست مامان فقط یه کتاب خالی نبود. یه بستهبندی زیبا داشت، یه نامه از طرف آرش میلانی دوستداشتنی توش بود و یه اُریگامی که با درست کردنش میشد یه گیره واسه تعیین صفحهای که تا اونجا خوندیم.
راجعبه این کتاب تو یه پست جدا وقتی کامل خوندمش قطعا مینویسم.
دورهمی وب و لباس سربازی
اول سربازی به شدت از لباس سربازی متنفر بودم و دوست نداشتم تو خیابون و مترو و تاکسی با این لباس برم ولی بعدش دیدم مگه چه عیبی داره که به این لباس همچین حسی دارم.
چندباری که همهجا با این لباس رفتم همهچی واسم عادی شد و چه بسا بیشترم تو چشم رفتم و شد جلب توجه واسه بقیه، مخصوصا واسه کسایی که میان زرینپال و من رو با لباس سربازی میبینن.
با همین لباس رفتم دورهمی وب تا ارائهی دوستم سیامک مختاری عزیز رو ببینم و با افراد دیگهای آشنا بشم.
همین لباس باعث شد اونجا مورد توجه قرار بگیرم و با چند نفر ارتباط برقرار کنم و اسمم بیاد سر زبونا. اتفاقا اونجا برای اولینبار از کارت ویزتم استفاده کردم و به هرکی میدادم تا ۵ دقیقه بهش نگاه میکرد تا از اون حروف در هم بر هم یه چیزی کشف کنه 🙂
اتفاق قشنگ دیگهاش واسه من دیدن از نزدیک مجید علویزاده عزیز بود.
پلاسکو در هفتهنامه شنبه
پنجشنبه بود. اولین خبری که به چشمم خورد آتش گرفتن ساختمان پلاسکو بود. از خبرها و توییتها معلوم بود مردم فهیمِ (!) همیشه حاضر در صحنهها به شدت مانع کمکرسانی و مهار آتش هستند.
گذشت و با فرو ریختن ساختمون، قلب همهمون فرو ریخت و پر از شُک و ناراحتی شد. دیدن فریادها و اشکهای آتشنشانهای بیادعامون دل همهمون رو خون کرد. چقدر وحشتناک و دردناک بود.
خلاصه هرچی که میخواستم از پلاسکو بنویسم تو وبلاگم، شد این پاراگراف ۱۰۰ کلمهای که از طرف تیم زرینپال در هفتهنامه شنبه چاپ شد، چاپ شد تا اولین متنی که ازم تو یه مجلهای چیزی چاپ میشه تلخ باشه.
انگار که پلاسکوی ۵۴ ساله تحمل به دوش کشیدن این همه بار روی دوشش را دیگر نداشت، آتش گرفت و آتش انداخت به جان تهران، فرو ریخت و این بارِ روی دوشش را آوار کرد بر روی عدهای قهرمان فداکار بینام و نشان، نه بر روی عدهای با نام و نشان بیخیال و نه روی مردمانی که فیلمهایشان مهمتر از قهرمانهایشان بود!
چهرهی تهران زخمی شد، قلب مردم پر از غم شد، اما خدا صبر دهد قلب خانوادهی آتشنشانان قهرمان و فداکارمان را؛ دوستانشان را که آخرین لحظات را در کنار هم بودند.
۳۰ دی ماه در یادها میماند نه به خاطر فرو ریختن پلاسکوی پیر، بلکه بهخاطر فداکاریهای آتشنشانهای بینام و نشان و بیادعایمان.
استدیو شنوتو
برای یکی از ویدیوهای انیمیشنی ساخته شده واسه زرینپال نیاز به صداگذاری بود که تصمیم بر این شد من این کار رو انجام بدم و رفتیم به اسدیو شنوتو.
اولین تجربهام در رفتن به استدیو بود و کمی حول و دستپاچه بودم. کار رو ضبط کردیم ولی اصلاً خوب نشد و فکر میکنم این کار هیچوقت منتشر نشه. بهتر 🙂
ولی دوباره به شنوتو خواهم رفت واسه ضبط پادکست، کاری که پارسال با ساخت چندین پادکست به خوبی تجربه کردم و بازخوردهای خوبی گرفتم.
و در نهایت جشنواره وب و موبایل ایران
برندهی رای مردمی بخش بهترین وبسایت به زبان خارجی میرسه به وبلاگ شخصی محمد عباسیفرد.
این عبارتی بود که پارسال آرش سروری مجری جشنواره وب و موبایل ایران، پارسال خوند و من شدم برندهی رای مردمی این بخش.
امسال این بخش اسمش شده بهترین وبسایت با محتوای غیر فارسی که اگه دوست داشتین به بخش انگلیسی وبلاگم تو جشنواره امسال رای بدین تا دوباره این عبارت رو بشنوم 🙂
برندهی رای مردمی بخش بهترین وبسایت با محتوای غیر فارسی میرسه به وبلاگ شخصی محمد عباسیفرد.
دیدگاهتان را بنویسید