پستچی سه بار در نمیزند؛ این فیلم را هیچوقت ندیدم. اما اگر درباره آن از من بپرسید، میتوانم با جزییات کامل از بازیگران و کارگردان و قصهی آن برای شما بگویم.
معمولا با خانواده سینما نمیرفتیم. اما خوب میدانستم سینما رفتن ساعت و عرف مشخصی دارد. ساعت ۱۲ شب به سینما رفتن در ذهن من که یک نوجوان ۱۶-۱۷ ساله بودم، هم ردیف با مرتکب یک کار به شدت زشت و نامتعارف شدن بود.
وقتی همه خواب بودیم، برادر بزرگترم از سینما به خانه آمد. پستچی سه بار در نمیزند را در جشنواره فیلم فجر دیده بود. فردای آن شب وقتی از حال و هوای جشنواره و فیلم برایم تعریف کرد، اولین هیجانهای ذهنی من نسبت به جشنواره فیلم فجر ایجاد شد.
با این وجود، هیچگاه در هیچ کدام از جشنوارههای فیلم فجر حضور نداشتم و شرکت نکردم. با اینکه حال و هوای این ۱۰-۱۲ روز را خریدارم.
اما هنوز هم وقتی هرسال جشنواره فیلم فجر شروع میشود، آن را دنبال میکنم. از زمانی که گمانهزنیهای حضور چه فیلمهایی در جشنواره شروع میشود، تا معرفی پوستر رسمی جشنواره، و از همه مهمتر پیگیری فیلمهای به نمایش درآمده در طول جشنواره، همگی برای من جذابیت دارد.
برای مثال هیچوقت فراموش نمیکنم، در یکی از جشنوارههای فیلم فجر هر شب پای برنامه هفت مینشستم و تا دیروقت این برنامه را که به نقد فیلمهای جشنواره و حواشی آن میپرداخت، نگاه میکردم.
کمی جلوتر که آمدیم، آپارات گزینه بهتری برای دنبال کردن اتفاقات جشنواره بود.
همان هیجان ذهنی من نسبت به جشنواره با تعاریف برادرم، کافی بود تا پارسال برای یکی از کمپینهای زرینپال، با همراهی دوستانم در سینماتیکت، بلیت جشنواره فیلم فجر جایزه بدهیم.
امسال هم مثل هرسال پیگیر اتفاقات سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هستم. نقدها و واکنشها نسبت فیلمها، برای من لیستی از فیلمها را تشکیل میدهد که حتما با اکران عمومی باید در سینما به تماشای آنها بنشینم، البته اگر توقیف نشوند.
دیدگاهتان را بنویسید