محمد عباسی‌فرد

یک وبلاگ‌نویس.

نیما شفیع‌زاده؛ یک ماجراجوی علاقه‌مند به بازاریابی محتوایی

معمولا در انتهای پیام‌هایی که به همدیگر می‌دهیم، ابراز اشتیاقی برای دیدار هم می‌کنیم. مثلا می‌گوییم: «مشتاق دیدار.» اما مانند تمام تعارف‌های مرسومی که داریم، مثل «قربون‌تون برم»، «فداتون شم» و… فقط نوعی ادای احترام است؛ و همه خوب می‌دانیم که این اشتیاق اصولا منجر به دیدار و گپ‌وگفت حضوری نمی‌شود. نیما شفیع‌زاده را می‌شناختم.…

معمولا در انتهای پیام‌هایی که به همدیگر می‌دهیم، ابراز اشتیاقی برای دیدار هم می‌کنیم. مثلا می‌گوییم: «مشتاق دیدار.» اما مانند تمام تعارف‌های مرسومی که داریم، مثل «قربون‌تون برم»، «فداتون شم» و… فقط نوعی ادای احترام است؛ و همه خوب می‌دانیم که این اشتیاق اصولا منجر به دیدار و گپ‌وگفت حضوری نمی‌شود.

نیما شفیع‌زاده را می‌شناختم. در واقع بهتر است بگویم به دلیل چهره بودن نیما در اکوسیستم فناوری ایران، اکثرا او را می‌شناسند. اولین‌بار در یکی از کارگاه‌های آمورشی سجاد بهجتی عزیز او را از نزدیک دیدم. گرم، صمیمی، و صد البته پر شر و شور. ارتباط ما به دلیل اشتراک‌هایی که در فعالیت‌های‌ کاری‌مان بود، مثل وبلاگ‌نویسی و بعدتر حضور نیما در پی‌پینگ، زمانی که من هم در زرین‌پال بودم، بیشتر شد. اما هیچوقت عمق پیدا نکرد و سطحی باقی ماند.

یکی از خوبی‌های شبکه‌های اجتماعی این است که می‌توان پیگیر حال و روز دوستان بود. اما من یکی دو سالی بود که اکانت اینستاگرامم را غیرفعال کرده بودم و همچنان غیرفعال است، دسترسی به توییتر را هم برای خودم فقط از طریق لپ‌تاپ مجاز کرده بودم. با این اوصاف و فعالیت خیلی کم، متوجه عدم حضور و بی‌خبری نیما شفیع‌زاده شده بودم. کسی که هر روز در توییتر فعالیت داشت، حالا هیچ خبری از او نبود.

در همین بی‌خبری‌ها، پیامی از نیما شفیع‌زاده عزیز دریافت کردم: «محمد جان سلام وقتت بخیر، امیدوارم خوب باشی، غرض از مزاحمت تو این نوشته، امکانش هست به جای نیماتودی به سایت شخصیم لینک بدی. ممنونتم.»

بسیار خوشحال و هیجان‌زده بودم. همین موضوع باعث شد سری به وبسایت و نوشته‌های نیما در ویرگول بزنم و با یادداشت «وقتی که چهار ماه در شبکه‌های اجتماعی نیستی» مواجه شوم. حالا دلیل غیبت طولانی نیما را می‌دانستم و برایش خوشحال بودم. چرا که خود من هم یک سالی بود از این فضا کنار کشیده بودم و اثرات مثبت آن را دریافت کرده بودم. (این یادداشت نیما را حتما بخوانید.)

بعد از رد و بدل کردن چندین پیام، با این جمله و درخواست ساده از نیما مواجه شدم: «هر موقع اوکی بودی بگو هماهنگ کنیم و آنلاین صحبت کنیم، البته فکر کنم تهران نیستی که حضوریش کنیم؟»

این مشتاق دیدار بودن آنلاین یا حضوری، با همه اشتیاق‌های صرفا کلامی فرق داشت. به خاطر مشغله‌ای که داشتم، هفته بعدش به نیما پیام دادم که هر زمان برایش مناسب است، می‌آیم که از نزدیک گپ و گفتی داشته باشیم. خیلی ساده و بدون پیچیدگی، هماهنگ شدیم و در کافه‌ای در نزدیکی دفتر صباایده دیداری تازه کردیم.

تقریبا یک ساعت گفتگو جذاب و دوستانه‌ای داشتیم. قهوه خوردیم. خاطره‌بازی کردیم. درباره اتفاقات مختلفی صحبت کردیم. نقد کردیم. نیما کتاب «پیگیر اخبار نباشید» را به من معرفی کرد و من هم کتابی به او هدیه دادم. خداحافظی کردیم و تمام. به همین سادگی اما عمیق و خاطره‌انگیز.

این دیدار برای من درس مهمی داشت و ایده ارزشمندی را به من هدیه داد. من ارتباطات زیادی با افراد مختلف دارم. اما اکثر آنها سطحی است. مثل همین ارتباطاتی که درون شبکه‌های اجتماعی وجود دارد. عمق این نوع ارتباط‌ها صرفا لایک‌ها و کامنت‌ها است. بسیاری از آنها هم نیاز به ترمیم دارد و باید جان تازه‌ای بگیرد. ایده‌ای که به ذهنم رسید این بود که به همین سادگیِ ملاقات با نیما شفیع‌زاده عزیز، از کسانی که به هر نحوی با آنها ارتباط دارم، دعوت کنم برای یک دیدار یک ساعته و گفتگو دوستانه، و بعد نوشتن از داستان آن شخص و آن دیدار و انتشار آن در وبلاگم. به همین دلیل بخش ارتباطات را در وبلاگم ایجاد کردم. این یادداشت‌ها می‌تواند باعث آشنایی بیشتر شما با دیگران شود. ضمن اینکه در بین این گفتگوها قطعا نکات ارزشمند و تجربه‌هایی است که نوشتن از آنها و انتشار آن، می‌تواند برای خوانندگان هم ارزشمند و جذاب باشد.

از این ماجرا تقریبا ۵ ماهی می‌گذرد و من تازه آن را نوشتم و منتشر کردم. حالا تصمیم گرفتم این ایده را اجرایی کنم.

از این دیدار عکسی نداشتم که منتشر کنم. اما از دیدارهای بعدی حتما عکسی هم برای یادگاری می‌گیرم.

اگر با نیم شفیع‌زاده عزیز در ارتباط هستید، خوشحال می‌شوم خاطره جذابی که با او داشته‌اید را اینجا بنویسید. این یادداشت با نظرات شما ارزشمند‌تر می‌شود.

در

۲ پاسخ به “نیما شفیع‌زاده؛ یک ماجراجوی علاقه‌مند به بازاریابی محتوایی”

  1. نیما شفیع‌زاده Avatar
    نیما شفیع‌زاده

    محمد… محمد 🙂
    من همیشه از اینکه تلاش می‌کنی کوچیک‌ترین تجربیات زندگیت رو تبدیل به نوشته کنی تا باقی بمونه لذت بردم و یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی تو دقیقاً همینه.
    صجبت‌کردن باهات یکی از بهترین تجربه‌های گفتگو بوده که امیدوارم به زودی باز هم همدیگه رو ببینیم. ❤️

    1. محمد عباسی‌فرد Avatar
      محمد عباسی‌فرد

      خیلی مخلصیم نیما جان
      تو همیشه به من لطف داری و من خودم از تو یاد می‌گیرم بدون تعارف
      اون روز و این تجربه برای من واقعا لذت‌بخش و عالی بود
      ممنونم ازت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *