محمد عباسی‌فرد

یک وبلاگ‌نویس.

کتاب حق نوشتن را باید خواند؛ یک مرتبه نه، چندین‌بار

احتمالا اگر می‌خواستم با هدف نویسنده شدن بنویسم، باید خودم را درگیر فراهم کردن پیش‌نیازهایی می‌کردم که در ذهن همه‌ی ما، برای نویسندگی باید وجود داشته باشند. مثل یک فضای آرام و خلوت، اتاقی با نور کم، محیطی عطرآگین به عود، پخش یک موزیک ملایم و… اما من می‌خواهم فقط بنویسم. برای نویسنده شدن نه،…

احتمالا اگر می‌خواستم با هدف نویسنده شدن بنویسم، باید خودم را درگیر فراهم کردن پیش‌نیازهایی می‌کردم که در ذهن همه‌ی ما، برای نویسندگی باید وجود داشته باشند. مثل یک فضای آرام و خلوت، اتاقی با نور کم، محیطی عطرآگین به عود، پخش یک موزیک ملایم و…

اما من می‌خواهم فقط بنویسم. برای نویسنده شدن نه، فقط برای اینکه نوشتن را دوست دارم. فرقی نمی‌کند کجا، کی و در چه شرایطی؛ من این را خوب می‌دانم که کمال‌طلبی اولین مانع نوشتن است.

اگر به دنبال این پیش‌نیازهای لعنتی برای نوشتن بودم، الان این دو پاراگراف و چند جمله را هم ننوشته بودم. پس لپ‌تاپ را برداشتم و به آشپزخانه آمدم. روی میز ناهارخوری که البته ما روی آن شام و صبحانه‌ هم می‌خوریم، با ترمه‌ای فیروزه‌ای رنگ که همین چند وقت پیش از خیابان ویلا خریدم، شروع به نوشتن اولین کلمات این یادداشت کردم.

در حین نوشتن، با همسر عزیزم فاطمه جان که در اتاق پذیرایی در حال خواندن کتاب و گشت‌وگذار در موبایلش هست هم صحبت می‌کنم. او از اتفاقات امروز می‌گوید و من گوش می‌دهم. حتی در جواب صحبت‌هایش من هم سعی می‌کنم با تمام توجه به آنها دقت کنم و پاسخی بدهم.

ظاهرا در چنین شرایطی، تنها کاری که نمی‌شود آن را انجام داد، نوشتن است. اما من سعی می‌کنم راوی و قصه‌گو باشم تا موضوع قصه. من سعی می‌کنم درباره‌ی چیزی که به آن فکر می‌کنم بنویسم؛ یعنی صرفت نوشتن. نه اینکه بخواهم به چیزی فکر کنم تا درباره‌اش بنویسم.

امروز آخرین صفحه از کتاب حق نوشتن به نویسندگی جولیا کامرون را خواندم. تقریبا یکی دو ایستگاه مانده به ایستگاه مترو صادقیه بود که آخرین صفحه‌ی کتاب را ورق زدم و به جلد پشتی آن رسیدم. من این کتاب را هر روز صبح و عصر در راه رفتن به شرکت و خانه، در مترو خواندم.

جولیا کامرون که مدت زمان کمی همسر کارگردان معروف هالیوود، مارتین اسکورسیزی بوده است، تمام تلاشش را کرده تا در این کتاب، شما را به نوشتن تشویق کند. شک ندارم که بعد از خواندن این کتاب همه‌ی ما میل شدیدی به نوشتن پیدا خواهیم کرد. دقیقا مثل الان که نوشتن این یادداشت، نتیجه‌ی همان شوق ایجاد شده در من برای صرفا نوشتن، بعد از خواندن و تمام شدن کتاب حق نوشتن است.

من این کتاب را تقریبا یک سال پیش گرفتم و تا چند فصل ابتدایی آن را خواندم. در همان زمان لازم نبود تا کتاب را تمام کنم و به شوق نوشتن در وجودم خوش‌آمد بگویم. چرا که در پایان هر بخش تمرینی برای نوشتن بود که من آنها را در قالب پست بلاگ، در وبلاگم منتشر می‌کردم و می‌توانید از اینجا آنها را مطالعه کنید.

جولیا کامرون کتاب‌های زیاد دیگری هم دارد که قطعا برای مطالعه به سراغ‌شان خواهم رفت. اما قبل از آن، پیشنهاد می‌کنم بخش‌هایی از کتاب‌های جولیا کامرون که درباره‌ی نوشتن و تمرین نوشتن است را در وبلاگ شاهین کلانتری عزیز بخوانید.

من در حال تمرین برای همواره نوشتن هستم. قصد دارم به این کار عادت کنم. برای همواره نوشتن باید متعهد بود، متعهد به هر روز نوشتن، یا چند روز یک‌بار نوشتن، اما با نظم نوشتن.

خواندن این کتاب را به شدت توصیه می‌کنم. آن هم نه یک مرتبه، بلکه چندین‌بار.

در

یک پاسخ به “کتاب حق نوشتن را باید خواند؛ یک مرتبه نه، چندین‌بار”

  1. […] کتاب حق نوشتن را باید خواند؛ یک مرتبه نه، چندین‌بار […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *