الان که این یادداشت رو مینویسم تقریبا ۳ ماهی هست که بعد از ۳ سال همکاری با زرینپال، از این تیم دوستداشتنی جدا شدم و خداحافظی کردم.
محمد عباسیفرد بعد از فارغالتحصیلی از رشته حقوق تو سال ۹۴، آیندهی کاری خودش رو یک وکیل آروم و مهربون میدونست، اما بعد از یه مدت کارآموزی تو یه موسسه حقوقی فهمید آدمِ این کار نیست و روحیاتش با جنگ و دعوا تو دادگاه و شکایت و شکایتکشی سازگار نیست.
همه چیز زمین تا آسمون با چیزایی که تو دانشگاه خونده بود فرق داشت. فضای کاری وکالت با اون چیزی که تو فیلمها و سریالها دیده بود تفاوت فاحشی داشت. اون وبلاگ جذاب حقوق برای زندگی که سعی داشتم مطالب سخت حقوقی رو سادهسازی کنم و بیان کنم، فقط برای وبلاگنویسی جذاب بود و واقعیت شبیه به جنگ بود.
به واسطهی سالها وبلاگنویسی در وبلاگستان فارسی و آزادکاری تو زمینهی محتوا، در این زمینه تخصص کمی داشتم و علاقهمند بودم، اما تصور دقیق و درستی از موقعیت شغلی تولیدکننده محتوا، بازاریابی محتوا، کپیرایتینگ و… نداشتم.
اواخر بهمن ۱۳۹۴ تو جشنواره وب ایران شرکت کردم و روز اختتامیه همراه با سیامک مختاری عزیزم که از دوستان خوبم هست و تو اون دوره تو زرینپال مشغول بود، بر میگشتیم خونه که سیامک بهم گفت زرینپال در حال توسعهی تیمهای خودش هست و تو تیم دیجیتال مارکتینگ دنبال یه تولیدکننده محتوا و کپیرایتر هست.
معرفی سیامک و گذروندن چندتا مصاحبه و تحویل یه سری کارها به زرینپال، پای من رو به دنیای بازاریابی محتوا و دیجیتال مارکتینگ و از همه مهمتر، استارتاپها باز کرد.
اوایل حضور من در زرینپال همزمان شده بود با شروع اختلافات علی و مصطفی امیری عزیز و دوستداشتنی، همبنیانگذاران زرینپال با سرمایهگذارانی که چند ماهی بود در زرینپال سرمایهگذاری کرده بودن.
این اختلاف باعث شد برادران امیری سهام فروخته شده رو بازخرید کنن و اوضاع شرکت رو به وخامت بره و زمزمهی تعدیل نیروها به گوش برسه.
از اونجایی که آخرین نفر در این دوران استخدام شده بودم، فکر میکردم اولین نفر هم اخراج میشم، اما این اتفاق نیوفتاد و با لطف خدا از اون تیم دیجیتال مارکتینگ، محمد عباسیفرد موند تا به تنهایی کارها رو پیش ببره جلو.
اول تیر ۱۳۹۵ راهی سربازی شدم و دو ماهِ کامل نبودم. باقی سربازی رو بعد از پادگان، ساعت ۳ ظهر میومدم زرینپال و تا ۸-۹ شب میموندم و کارهام رو انجام میدادم. تو مدت سربازی سعی کردم بلاگ و شبکههای اجتماعی زرینپال رو مدیریت کنم و به کمک بازاریابی محتوا به جایگاهسازی برند زرینپال و حفظ ارتباط با مخاطبهاش کمک کنم.
اوایل سال ۱۳۹۷ و اتمام سربازی، مطلع شدم که مصطفی لامعی عزیز از کاله استعفا دادن و از مصطفی امیری عزیز درخواست کردم از ایشون دعوت کنیم برای همکاری و کمک به زرینپال.
اوایل همکاری با مصطفی لامعی عزیز ازش پرسیدم چرا از کاله استعفا داد؟ جوابی که بهم داد یک سال بعد تو تصمیمگیری خودم برای استعفا دادن و خداحافظی از زرینپال تاثیر زیادی داشت که جلوتر خواهم گفت.
زمانی که مصطفی لامعی عزیز به تیم اضافه شد، من به دلیل همپوشانی بازاریابی محتوا و روابط عمومی، به صورت تخصصی رفتم دنبال کسب دانش و مهارت در زمینه روابط عمومی و عنوان مدیر روابط عمومی زرینپال رو به دوش کشیدم و در کنار مدیر دیجیتال مارکتینگ زرینپال یعنی مصطفی لامعی، تجربیات و درسهای زیادی گرفتم.
بعد از ۶ ماه مصطفی لامعی از زرینپال جدا شد و ۶ ماه دوم سال ۹۷ شروع تغییرات درون سازمانی و تا حدودی اختلافات و در نهایت تصمیمات من برای جدا شدن از زرینپال بود.
چرا از زرینپال رفتم؟
قطعا زرینپال یکی از محیطهای کاری دوستداشتنی رو داره، از فضای صمیمی بین بچهها گرفته تا فضای تفریح و سرگرمی و حمایت بچهها برای رشد دادن همدیگه.
اما برای من این موارد دیگه کافی نبود و دنبال تجربیات جدیدتری بودم. دنبال ایجاد تغییری بودم تا از روزمرگی و احساس مفید نبودنم فاصله بگیرم.
با همهی خوبیهایی که از زرینپال گفتم، قطعا زرینپال هم بدون نقص نیست و نخواهد بود، مثل تمام سازمانهای دیگه؛ همچنین اختلاف نظرهای من با علی و مصطفی امیری عزیز که امیدوارم من رو به خاطر اذیتهایی که کردم حلال کنن.
تصمیم سختی بود اما این تصمیم رو گرفتم و خودم رو با یه چالش جدید روبهرو کردم. یکی از سختترین قسمتهای ماجرا مثبت کردن ذهنیت پدر و مادر و همسرم نسبت به این تصمیم بود که چرا باید تو این اوضاع اقتصادی و بیکاری همچنین تصمیمی بگیرم.
من فکر میکنم هر زمان که احساس کردین دارین دچار یکنواختی میشین و تاثیرگذار در کار و زندگی شخصیتون نیستین، اون موقع است که باید در روندی که باعث شده به نقطهی سکون برسید، تغییری ایجاد کنید.
تصمیم من برای تغییر، با همهی سختیهاش جدا شدن از زرینپالی بود که برام حکم خانواده رو پیدا کرده بود اما دو هدف مشخص داشتم از این تصمیم، رفتن به یه سازمان بزرگتر و توسعهیافته و کسب تجربیات جدید، یا ایجاد یک کسبوکار تازه و بزرگ کردن اون کسبوکار و حل چالشهایی که باهاش روبهرو خواهم شد.
برای سازمانهایی که فکر میکردم ویژگیهایی که گفتم رو دارن رزومه ارسال کردم و مصاحبههای زیادی رفتم. اما یک پیشنهاد باعث شد بیخیال همکاری با تمام برندها و سازمانهای معروف و مطرح بشم و تصمیم بگیرم همراه با پسرعمهام به رشد و توسعهی استارتاپی که سال ۹۶ استارتش را زده بودیم، کمک کنم.

رادیکالا ترکیب دو کلمهی رادیکال و کالا هست، به معنی کالاهای اساسی و ریشهای، چرا که رادیکال اعداد رو به ریشهی خودشون میرسونه و این کسر شدن به معنی همواره تخفیف داشتن کالاهای موجود در رادیکلا هست.
این روزها در حال تلاش برای رشد رادیکالا هستم و با چالشهای زیادی روبهرو شدم و قطعا به زودی خبرهای زیادی از رادیکالا میشنوید.
دوستان و همتیمیها
در این ۳ سال کار کردن در زرینپال، با دوستان زیادی همتیمی بودم که از هرکدوم چیزهای زیادی یاد گرفتم. اینجا جای مناسبی هست که از هرکدومشون یادی کنم.
مصطفی امیری: بزرگترین تجربیات و آموختههام رو مدیون مصطفی عزیز هستم. با وجود یدک کشیدن سمت مدیرعاملی زرینپال، هیچوقت تو یاد دادن و انتقال تجربیاتش به تیمهای زرینپال دریغ نمیکرد و از همینجا بابت تمام زحمات و لطفهایی که بهم داشت ممنونم.
علی امیری: یه جملهی معروف بین من و علی همیشه هست که بهم میگفتیم: همون اندازه که خیلی دوست دارم، همون اندازه هم ازت متنفرم! علی به شدت دوستداشتنی هست و با تمام اختلافاتی که داشتیم واقعا ازش بابت همهی حمایتها و لطفهاش ممنونم.
فرشاد صدری: فرشاد سرپرست من تو روزهای اول کاریم تو زرینپال بود و خیلی چیزها ازش یاد گرفتم با اینکه متاسفانه با دلخوری از زرینپال جدا شد.
مهدیس بیات: مهدیس طراح گرافیک اولین تیم دیجیتال مارکتینگ زرینپال بود که درکنار طراحی یه پیانیست فوقالعادهاس.
مرجان حسینی: مرجان اولین همتیمی من بعد از یک سال و نیم تنهایی کار کردن برای بخش بازاریابی محتوا و دیجیتال مارکتینگ بود که به شدت یه همتیمی و دوست فوقالعادهاس. رفتنش از زرینپال کلی برام ناراحتکننده بود اما همینکه میدیدم هر روز داره پیشرفت میکنه واسش خوشحال بودم.
محمدعلی قربانی: محمدعلی هم نفر سوم تیم دیجیتال مارکتینگ من بود که تو بخش مدیریت شبکههای اجتماعی و مدیریت محتوا عالی بود. کارهای خیلی خفنی با هم انجام دادیم و تجربیات زیادی داشتیم و رفتن اون هم خیلی برام ناراحتکننده بود، اما تو مسیر جدیدش به شدت موفق هست و این موضوع به خیلی برام خوشحالکننده هست.
امیراحمد ادیبی: امیراحمد یه پسر فوقالعاده فعال و خستگیناپذیر هست که از تولید محتوای آموزشی رفته به سمت برنامهنویسی اندروید. یکی از ویژگیهای تحسینبرانگیز امیراحمد روحیهی یاد دادن هرچی که میدونه به دیگران هست و خود من هم خیلی چیزا ازش یاد گرفتم.
این دوستان کسانی بودن که من به عنوان همیتیمی در بخش بازاریابی محتوا و دیجیتال مارکتینگ باهاشون همکاری داشتم. اما دوستان خیلی زیاد و دوستداشتنیای تو زرینپال دارم که خیلی چیزها از هرکدومشون یاد گرفتم و خیلی زیاد خوشحالم که دوستانی مثل اونا دارم و هنوز هم باهاشون در ارتباطم.
اگه بخوام اسم تک تکشون رو بیارم باید بیش از ۳۰ نفر رو نام ببرم که مقدور نیست و از همینجا از همهشون ممنونم بابت تمام اتفاقات مثبتی که با هم رقم زدیم.

محمد جان امیدوار نیستم و مطمئن هستم هر جای که هستی در حال پیشرفت و یادگیری خواهی بود. بزرگ ترین شانس زندگی کاری من تو بودی واقعا میگم، اولین تجربه کاری من توی سن ۲۰ سالگی میتونست با ادم های خیلی متفاوتی باشه با …. . با تو بود و به بهترین شکل باعث شد من کم کم به بلوغ برسم و تعامل رو یادبگیرم.
مخلصم امیراحمد عزیزم، راستش تو متن هم صادقانه گفتم، خیلی چیزا ازت یاد گرفتم و به همتیمی بودن باهات افتخار میکنم. بینظیری پسر 🙂
خودت میدونی همیشه هم بهت گفتم که چقدر کار کردن باهات باعث افتخارم بوده و چقدر چیزای خوب ازت یاد گرفتم.
اخلاق و منش و صبوری تو همیشه زبانزد همه ما بوده و بهترین اتفاقها رو واسه خودت و خونواده محترمت آرزو دارم.
فدای تو محمدعلی جان. من مخلصتم و لطف تو همیشه شامل حالم هست. تو خودت بهترینی محمدعلی جان. منم برات بهترینا رو آرزو دارم 🙂
تو کاردرستترینی محمد عزیز
هر جا که باشی، اونجا عالیه ❤️
مخلصتم حاتم جان، درسته که همتیمی نبودیم ولی همکاری باهم داشتیم و میتونم به جرات بگم جز معدود افراد حرفهای تو کار هستی، خوشحالم که باهات رفاقت دارم. عزیزترینی 🙂
الهی هر جا هستی، بهترین حال رو داشته باشی پسرِ دوستداشتنی
خیلی زیاد مخلصیم حسام عزیز و دوستداشتنی. داشتن عزیزان و رفیقهایی مثل شما خودش بهترین حال واسه منه 🙂
با خوندن دل نوشتت فقط یک جمله از شخص عزیزی توی ذهنم روشن شد: «محل کارت رو هیچ وقت ترسیم نکن، اگر حتی حکم بهشت رو داره! چون یه روزی به خودت میای و میبینی اون بهشت رو روزمرگی پر کرده.»
دقیقا برای من هم همچین اتفاقی افتاد، اسفند ۹۷ تصمیم گرفتم برای همیشه SLS رو ترک کنم و به دنبال تجربههای جدید برم.
اول از همه ممنون که نظرت رو به اشتراک گذاشتی پریا جان، اگه اشتباه نکنم این عبارت رو از حسام عزیز که اینجا هم من رو شامل لطفش کرد و کامنت گذاشته دیدم. واقعا همینطوره و بهت تبریک میگم بابت جسارتی که داری و امیدوارم هرجا هستی بهترین اتفاقات برات رقم بخوره، چرا که میدونم تواناییهای تو بیشتر از این حرفاس.
محمد جان یکی از بهترین ها هستی.
همیشه موفق باشی.
دوست داریم❤️❤️❤️
فدای تو امین جان، عمیقا دوست دارم و من برات بهترینا رو آرزو دارم 🙂
سلام٬ محمد جان خیلی خوشحالم که همکاری به این خوبی و مهربون و صبور داشتم و از اینکه دیگه در کنارمون نیستی خیلی ناراحتم.
صد البته خوشحالم برای اینکه توی جای جدید احساس بهتری داری و خوشحالی …
یکی از اتفاق های خوبی که توی زرینپال برای من رقم خورد آشنایی با تو و همسر محترمت بود و هست.
کلی احساسات دارم که اینجا برات بنویسم اما جاش نیست 😃
قربونت برم وحید جان 🙂
تو یکی از بینظیرهایی رفیق، من فدای احساساتت که چقدر آخه تو مهربون و فوقالعادهای.
کلی خاطرات خوب با هم داریم و یادشون بخیر، مرسی از لطفت و منم برات قشنگترین آرزوها رو دارم وحید جان.
به خانمت سلام برسون و سعی میکنم زود بیام زرینپال ببینمت 🙂
محمد عباسی فرد یا محمدِ جان 🙂
میدونی یه سری از آدم ها هستن که با دیدنشون حال آدم خوب میشه، انگار یه جورایی تله پاتی برقراره و پالس های ارتباطی ازت ساتع میشه (امیدوارم ساتع رو درست نوشته باشم :دی)
خوشحالم که این بمب انرژی داره پیشرفت میکنه و نتیجه اون بدست آوردن رضایت خانواده رو داره میبینه
زمان مجال نداد فرصت بیشتری در کنارت باشم ولی همیشه از بچه ها خوبی هات رو میشنوم و کیف میکنم از وجود همچین کاراکتری و همینطور ناراحت میشم از نبودنت
به هر حال باید حال آدم خوب باشد چون شاهد پیشرفتت هستیم
مجددا میگم آرزوی خوشبختی برایت نمی کنم چون میدانم خوشبخت هستی
آرزو میکنم خوشبخت بمانی و دلت مملو از آرامش بیکران و جاودانه باشد
وجودت نیز تندرست و سالم بماند
هرجا که هستی و خواهی بود، آرزوی من همیشه همراهت خواهد ماند.
این از من 🙂 🌷✨♥️
Ti amo = I Love You
امیر جان من دیگه نوشتن رو میزارم کنار و در مقابل تو کلاه از سر بر میدارم. آخه من چجوری این همه لطف و محبتت رو پاسخ بدم.
این حسی که گفتی من شخصا از خود تو دریافت میکنم و هر سری که میبینمت و باهات گپ میزنم واقعا حالم خوبه.
واقعا حیف که کوتاه بود و مدت کمی تو زرینپال همتیمی بودیم. اما چقدر خوب که رفیق بینظیری مثل تو دارم که همهجوره درجه یکه.
بازم ممنون از لطف و محبتت بیانتهات.
بهترینا رو برات آرزو دارم امیر جان.
عمیقا دوست دارم 🙂
آقای عباسیفرد
با سلام، محتوای یکطرفه به درد نمیخوره! مادامیکه در جایی تولید محتوا میکنید بهتره به نظرات کاربران احترام بذارید و با حوصله پاسخ بدید؛ اینکه یک کاربر میاد زیر محتوای شما از نحوه تسویهحساب زرینپال گله میکنه و نظرشو میگه، ربطش ندید به تخریب! امیدوارم هرکجا که هستید بدونِ چاپلوسی موفق باشید
سلام. اول از همه ممنونم که با دقتنظر بلاگ زرینپال رو دنبال میکنید و ممنون هستم که ایراد و نقدتون به بنده رو بیان کردین.
من تمام تلاشم در زمانی که مسئولیت بلاگ زرینپال رو بر عهره داشتم این بود که بتونم پاسخگوی درستی باشم برای کامنتهای دریافتی. قطعا موردی بوده که از من سر زده و باعث شده شما از من چنین برداشتی رو داشته باشین. من از همینجا عذرخواهی میکنم و میگم که تمام سعی من برای تعامل دوطرفه و درست هست.
بازم ممنون از لطفتون 🙂
محمد یکی از خوش اخلاق ترین و مودب ترین عزیزانی هست که باهاش کار کردم. امیدوارم هرجایی هستی موفق باشی پسر ♥️
من مخلصتم علیرضا جان، رزوهای خاطرهانگیزی رو با تو داشتم، چه تو کار و چه وقتهایی که با تاتنهام و تیمهای ضعیف لولهمون میکردی و به قول خودت دندونامون رو تو فیفا میکشیدی لعنتی 🙂
تو خوت از بهترینایی و بهترینا رو برات آرزو دارم علیض دوست داشتنی.
سلام محمد عزیزم
راستش رو بخوای خیلی ناراحت شدم وقتی بهم گفتی از تیم زرین پال جدا شدی چون آشنایی من و تو از روزی بود که تنهایی سفر کرده بودم به تهران برای دیدن شرکت زرین پال و اونجا با تو آشنا شدم ، ولی یک جمله استادم میگفت که خیلی جالب بود و نمیدونم چرا یاد اون جمله افتادم همیشه میگفت ( برای رسیدن به چیزی که دوستش داری ، باید مسائلی هم که دوست نداری رو دوست داشته باشی و این تعادل رو حفظ کنی ) و شاید تو برای رسیدن به چیزایی که دوست داری مجبور شدی چیزایی که دوست نداری رو هم تحمل کنی یا دوست داشته باشی و در کل در همه حالت موفق باشی دوست عزیزم
سلام سینا جان
آره واقعا یادش بخیر، اون روز رو یادم نمیره هیچوقت.
چیزی که میگی درسته و ممنون از لطف همیشگیت رفیق.
خیلی مخلصیم
چرا با مسعود جلسه نمیذارم برای همکاری 😐 :دی
من واقعا از روی مسعود عزیزم شرمندهام، مسعود جان باهات هماهنگ میشم به زودی همدیگه رو ببینیم.
بازم شرمنده، بهترینی رفیق 🙂
داداش یعنی زرین پال انقدر ثبات نگه داشتن نیرو نداره که توو سه سال چندین نفر رو از دست داده؟ من ۴ سال توو یه شرکت بودم تنها کسی که بعد از این سالها از اون شرکت جدا شد من بودم! خیلی عجیبه که برندهای معروف انقدر راحت نیرو رو از دست بدن تصور همه از برندهای مطرح اینه که جایگاه خیلی ویژه ای برای نیروهاشون در نظر داشته باشن و هواشونو داشته باشن که رقبا نقاپنشون بعد زرین پا همینطوری توو سه سال چندین نیرو از دست داد؟
سلام شایان جان
تو این جور شرایط معمولا هر دو طرف ماجرا (کارمند و کارفرما) دخیل هستن و یه توافق دو طرفه هست. چون من شخصا خودم خواستم برم و معمولا یه تصمیم دو طرفه هست.
بحث نگهداشت نیرو انسانی موضوع مهمی هست و من احساس میکنم تو اکثر شرکتها تو بحث منابع انسانی مشکلاتی وجود داره.
به هر حال دمت گرم بابت نظرت
مخلصیم
سلام
محمد عزیزم بعد از مدتها بود که به بلاگت سر زدم و این چیزها رو که خوندم یادم اومد اون محمد عباسی که من میشناختم همیشه پی پیشرفت خودش و دور و بریاش بود و همیشه حواسش به همه بود و همیشه رفیق شفیق همه بود.
خوشحال شدم از اینکه انقدر مثمر ثمر بودی و هستی و خوشحالتر شدم که فهمیدی سکون حتی آب رو هم فاسد میکنه، دیگه چه برسه به آدمیزاد.
از همه اینا بیشتر خوشحال شدم وقتی دیدم تعالی رو سرلوحه کارت کردی و برای اهدافت جنگیدی.
دست مریزاد
دلتنگتم و آرزوی موفقیت دارم برات و حسادت میکنم به آدمایی که هر روز میبیننت و از وجود ذی جودت منتفع میشن.
تنت سلامت، جیبت پرپول و دلت خوش
دوست دار و ارادتمند
افشین
افشین جان دل سلام
چقدر از دیدن پیان پر از مهر و محبتت خوشحالم. چقدر انرژی خوب و یادهای خوب برام زنده شد. منو ببخش که انقدر ازت دور شدم و فاصله افتاد. قطعا افشین رستمی عزیزم، نقش پررنگی در وجود من داره و هیچوقت پاکشدنی نیست، اما این دوری و فاصله رو بزار به حساب زندگیای که مجالی برای من نذاشته.
توی تمام حرفهات من شاگرد خودت هستم رفیق. چیزایی که من تو مدت کوتاهی ازت یاد گرفتم، همیشه همراه منه.
بازم ممنون از محبت همیشگیات افشین جان، خیلی خوشحال شدم
خیلی مراقب خودت باش رفیق
هرجا هستی سلامت و شاد باشی
خیلی مخلصیم