دقیق یادم نیست، بیشتر اولین اتصالم به اینترنت با کامپیوتر را به یاد دارم و اولین وبسایتی که باز کردم، سایت یاهو دات کام که یادم است وقتی پایینتر آمدم با دیدن اولین عکسِ کمی برهنهی یک خانم، دستپاچهوار صفحه را بستم و از ترس دیده شدن توسط کسی، وی آب دهان قورت داده و… ادامه خواندن اولین کامپیوتری که خریدیم
Month: بهمن ۱۳۹۶
تا حالا عاشق شدی؟
این سوال را از همهی مهمانهایش میپرسد. مهران مدیری را میگویم در برنامه دورهمی. تا حالا عاشق شدی؟ بد نیست به جای منتظر ماندن و آدم معروف شدن یا نشدن و دعوت به دورهمی شدن یا نشدن توسط مهران مدیری و مورد پرسش قرار گرفتن یا نگرفتن دربارهی اینکه تا حالا عاشق شدی؛ خودمان از… ادامه خواندن تا حالا عاشق شدی؟
بد بنویس، اما بنویس!
از رختخواب بلند شدم و نمیدونم چرا با همون لباسی که دیشب از بیرون اومده بودم خونه، خوابیده بودم! بدنم کوفته بود و طبق عادت همیشه نه ورزش کردم و نه دوش گرفتم و نه حتی صبحونه خوردم، منی که صبح تا چیزی نخورم پام رو از خونه نمیزارم بیرون، یه راست رفتم سمت درب… ادامه خواندن بد بنویس، اما بنویس!
به خودت اجازه نوشتن بده
هر وقت به یه نفر میگم من مینویسم، با تعجب و هیجان میگه یعنی نویسندهای!؟ فکر نمیکردم نویسندهها این شکلی باشن!! موهای ژولیدهی بلند، عینک گرد و لباس گل و گشاد، همراه داشتن نگاهی عاقل اندر سفیه و لبخندی تلخ به اتفاقات و آدمهای دور و اطراف، تنها زندگی کردن، با کتاب خوابیدن و انگشتانی… ادامه خواندن به خودت اجازه نوشتن بده