ساعت ۰۷:۰۸ دقیقه صبح است. طبق روال سابق من در این ساعت باید در تاکسی نشسته باشم تا به مترو برسم. اما حالا پشت لپتاپ نشستهام و در حال نوشتن هستم.
در طول روز کارهایی هست که باید انجام دهم. کارهای شخصیای که باید در کنار تمام مشغلههای روزانه برای آنها هم وقت کنار بگذارم. مثل ورزش کردن، مطالعه کتاب و مقالات اینترنتی، انجام پروژههای کاری خارج از شرکت و البته مثل همین نوشتن.
همهی ما عادت داریم خیلی راحت خودمان را گول بزنیم. خیلی راحت خودمان را قانع کنیم که برای خیلی از کارها وقت و فرصت کافی نداریم. من هم مثل همه.
اما من فکر میکنم اگر منتظر فرصت باشیم، هیچوقت فرصت هیچ کاری برای ما ایجاد نمیشود. فرصت را باید خودمان برای خودمان ایجاد کنیم.
مدتها از اینکه نوشتن را ترک کرده بودم، ناراحت بودم. بهانههای قانعکنندهای هم وجود داشت. تنها امیدم پیدا شدن فرصتی برای نوشتن بود. اما فرصتهای من برای نوشتن گم نشده بودند که بخواهند پیدا شوند. فرصتهای نوشتن برای من وجود داشت، من انها را از دست میدادم.
یک ساعت در روز برای نوشتن زمان کمی نیست. این یک ساعت فرصت مناسبی برای نوشتن است. در میان برنامههای روزانه، باید یک ساعت را به نوشتن اختصاص میدادم. به عبارت دیگر فرصتی برای نوشتن ایجاد میکردم. پس یک ساعت زودتر از خواب بیدار شدم.
این روزها یک ساعت زودتر از خواب بیدار میشوم و یک ساعت زودتر به شرکت میآیم. یک ساعت تنها و در کمال تمرکز فرصت دارم تا از نوشتن لذت ببرم.
فرصت کتاب خواندن را هم با همین روش ایجاد کردم. گاهی در مترو هنگام رفتن و برگشتن به خانه؛ و البته فرصت مناتسبتر، نیم ساعت مطالعه کتاب قبل از بیرون آمدن از خانه.
ساعت ۰۷:۳۴ دقیقه صبح است. من توانستم از این فرصتی که برای خودم ایجاد کردم، تقریبا نیم ساعت از نوشتن صبحگاهی لذت ببرم.
پاسخ دادن به علی لغو پاسخ