روز اولی که یه وسیلهای میخریم انقدر در حفظ و نگهداریش کوشا هستیم و حواسمون بهش هست که خود وسیلهای هم که خریدیم اگه زبون داشت، دادِش در میومد و میگفت بزار تو حال خودم باشم ؛)
اما جذابیت و ذوقی که برای شروع یه کار یا خریدن یه وسیله داریم، همیشه به مرور زمان کم و کمتر میشه تا جایی که میرسیم به ضربالمثل نو که بیاد به بازار کهنه میشه دلآزار و اینجا اگه اون وسیلهی زبونبستهی طفلی زبون داشت، میگفت تو کوچهی ما هم عروسی میشه ؛)
یادم میاد خیلی با ذوق و شوق یه گلدون کوچیک برای میز کارم تو زرینپال خریدم و از فروشنده خواستم گلی باشه که نیاز به رسیدگی زیادی نداشته باشه، در حد کاکتوس ؛)
روزای اول هر روز آب میدادم بهش و خوب ازش نگهداری میکردم، اما خیلی نگذشت که دیگه انقدر بهش رسیدگی نکردم، بندهخدا از بین رفت و چقدر غصهاش رو خوردم.
این داستان فقط تو خریدن یه موبایل یا لپتاپ جدید، یه لباس نو یا یه گلدون صدق نمیکنه. تو اتفاقات و رفتارهای ما نسبت به موضوعات مختلف هم صادق هست. مثلا شانس باهامون یار بوده و بدون پارتی و به پشتوانهی تلاش خودمون یه جا استخدام شدیم و از فردا باید بریم تو اون محیط کاری، قطعا خیلی شیک و مجلسی و اتو کشیده میریم، اما بعد از یه ماه کم مونده با لباس راحتی خونهمون بریم شرکت.
الان من خودم بعد از پادگان که میرم شرکت واقعا دیگه حال ندارم لباسم رو عوض کنم و با همون لباس سربازی حضور پررنگی تو شرکت دارم ؛)
تفاوت رفتار ما در روز اول و روز ۱۰۱اُم نسبت به وسایل و کم شدن جذابیت اون وسایل برای ما، کاملا یه امر طبیعی هست؛ اما تغییر رفتار ما نسبت به آدمها، کمرنگ شدن عشق و علاقه و دوستی، عادی شدن تکرار یه رفتار نادرست و خیلی چیزای دیگه، اصلا طبیعی و خوب نیست.
درسته این طرف داستان رفتار و احساس آدمها دخیل هست و یه اتفاق دوطرفهاس، اما خیلی قشنگتره که احساس آدمها از روز اول تا روز ۱۰۱اُم و سالیان بعد از اون بازم مثل روز اول جذاب و قشنگ بمونه، مثل خواب بعد از ظهر ؛)
پینوشت: میتونید ۱۳ تصویر جذاب درباره تغییر رفتار ما در روز اول و روز ۱۰۱اُم رو اینجا ببینید؛ مطلبی که باعث شد من این نوشته رو بنویسم.
پاسخ دادن به امیر لغو پاسخ