روزایی که هنوز اکثر اتفاقات زندگیمون آنلاین نشده بود، همین کارهایی که الآن با اپلیکیشنها، سرویسهای آنلاین و شبکههای اجتماعی داریم انجام میدیم رو به صورت واقعی و آفلاین انجام میدادیم و چقدر هم باحالتر بود به نظرم.
درسته که الان دسترسی و کار کردن با سرویسهای آنلاین آسونتر و سریعتر شده ولی انگار تو وجودشون احساس نیست؛ مثلاً حسی که با دیدن عکس تو آلبوم عکس به آدم منتقل میشه هیچوقت اینستاگرام نمیتونه به آدم منتقل کنه.
زمانی که اینستاگرام و پینترست نبودن و موبایلها دوربین نداشتن، هر خانواده یه دوربین داشت که با کلی ذوق از اتفاقات جذاب زندیگیشون عکس میگرفتن و چقدر ذوق وجود داشت واسه چاپ شدنشون و گذاشتنشون تو آلبوم عکسامون. البته وای از اون روزی که یه اتفاق ساده باعث میشد فیلم دوربین عکاسی بسوزه و عکسا سیاه بشن ؛)
اون موقعهها یادمه دفترچه تلفن از اهمیت ویژهای برخوردار بود و خودم همیشه یه کوچیکش رو داشتم و با کلی ذوق شمارهی دوستانم رو که حتی یه صفحه از اون دفترچه تلفن رو هم پر نمیکرد، یادداشت میکردم و همیشه همراهم داشتم.
بعد از اینکه تلفنها دفترچه تلفندار شدن و دوستامون رو تو فیسبوک پیدا کردیم و با اسکایپ باهاشون تماس گرفتیم، دیگه الآن دفترچه تلفن و تماس تلفنی برای گپ زدن و درد و دل کردن معنی نداره.
یه زمانی دفترچه یادداشت و کاغذ و قلم جزء جدا نشدنی همهی ما محسوب میشد و با یه خودکار شروع میکردیم به نوشتن از هر چیز، یعنی از هر موضوعی میتونستی تو اون دفترچه یادداشت پیدا کنی و بخونی، از عاشقانههای خودت و خاطرات خوب و بدت تا کارها و تکالیف فردا و لیست خرید مامان ؛)
حالا اینا تقسیم شدن؛ یه سریشون تو یادداشتهای گوشیها جا خوش کردن، یه سریهاشون رو توییت میکنیم و یه سری دیگهشون رو تو تامبلر و وردپرس مینویسیم.
هیچوقت یادم نمیره، عاشق کارتهای ویزیت و جمع کردنشون بودم و تو کیف پولم همیشه چندتایی داشتم و کلی کلاس میزاشتم باهاشون ؛) الان هم کارت ویزیت هنوز کلاسکار و کارایی خودش رو داره ولی قطعاً لینکدین جایگزین بهتری شده واسه همه.
اگه از این تفاوتها یه فیلم درست بشه قطعاً همهمون دلمون واسه خودمون و اتفاقات جذاب قدیمترها تنگ میشه و چهرههامون موقع دیدن اون فیلم دیدنی میشه، به شرطی که مثل همون موقعها دور هم بشینیم پای تلویزیون و سیدی رو بزاریم تو دستگاه و دور هم فیلم ببینیم و لذتش رو ببریم نه تنهایی تو یوتیوب!
دیدگاهتان را بنویسید