روز دوم از سال ۱۴۰۳ است. چند دقیقهای است که از دویدن و دوش گرفتنم گذشته است. میدانم تا یک ساعت دیگر باید به همراه فاطمه بیرون برویم. اما یک چیزی من را به سمت نوشتن کشاند. اینکه لپتاپ را باز کنم و بدون اینکه عنوانی برای نوشتهام در نظر بگیرم، شروع کنم به نوشتن. برعکس اینکه موقع تحویل سال خواب بودم به اعتقاد گذشتگان اگر در لحظه تحویل سال در هر وضعیتی که باشی، آن وضعیت تبدیل میشود به وضعیت غالب تو در آن سال، دو روز ابتدایی سال را با برنامه و منظم و دلخواه شروع کردم.
در طول این سالها یک چیز مهم یاد گرفتم. یاد گرفتم برای تغییر و ساختن نسخههای مَد نظرمان، بالاتر از هر گزاره و فاکتوری مثل هدف، انگیزه، رویا داشتن، اراده داشتن، انجام دادن و هر موردی که شما در ادامه و در بخش نظرات بگویید، نظم قرار دارد. نظم، استمرار و متعهد بودن برای امروزِ من کارکرد دارند. یاد گرفتهام نظم در انجام و تعهد در انجام، هرچند کوچک و ظاهرا بدون اثر، در طولانی مدت رقمزننده اتفاقهای بزرگ و مهمی هستند. البته این را هم اضافه کنم که این مدل برای زمانی است که شما گزارهای به اسم زمان را تمام و کمال دارید و مجبور نیستید به هر دلیلی در محدودیت زمانی به نتیجه و اثری مشخص برسید. در اینجا داستان متفاوت است.
در طول این سالها مدلها و نرمافزارهای روتین روزانه و ساختن و ترک عادت زیادی را امتحان کردم. فعلا با یک نرمافزار بسیار ساده به اسم Commit که اتفاقا نام آن هم مترداف با تعهد است، سعی میکنم به ۳ وظیفه در طول روز پایبند باشم. ۳ وظیفهای که من آنها ۳R نامگذاری کردهام. چرا که هر ۳ وظیفه با صدای R شروع میشوند. دویدن (Running)، نوشتن (Writing) و خواندن (Reading).
سال گذشته دویدن را شروع کردم و برای من تبدیل به یک جز جدایی ناپذیر از زندگیام تبدیل شد. مستمر نبود اما موثر بود. در طول تقریبا ۶ ماه ۳۴۰ کیلومتر ترکیب پیادهروی تند و دویدن را تجربه کردم و امسال میخواهم پررنگتر و جدیتر آن را داشته باشم.
نوشتن سالهای سال است که همدم همیشگی من بوده و است. اما بدون نظم و تعهد. چیزی که امسال برای من مهم است. چیزی که برای این ۳ وظیفه باید داشته باشم. نوشتن روزانه یک صفحه روی کاغذ وظیفهای است که برای خودم تعریف کردهام. اما مطمئنم این مسیر منجر به نوشتن بیشتر حتی در وبلاگم هم خواهد بود.
خواندن یک وظیفه کلی است. اما برای من به معنی خواندن کتاب و مقاله و هر محتوایی که با هدف یادگیری باشد، تعریف میشود.
روز دوم از سال ۱۴۰۳ است و من این ۳ وظیفه را متعهدانه انجام دادهام و تمام تلاشم برای امسال پایبندی به همین ۳ وظیفه است. چرا که عمیقا باور دارم اگر این نظم و تعهد را تا پایان سال حفظ کنم، اثر آن را به وضوح لمس خواهم کرد و اتفاقها بزرگی رقم خواهد خورد.
شما چطور؟ نظرتان چیست و چه چیزی از نظر شما میتواند عامل مهمی برای تغییر و ساختن نسخههای بهتر از خودمان باشد؟ مشتقام برای شنیدنِ شما.
وقت رفتن رسید. فعلا.
دیدگاهتان را بنویسید