تا جایی که ذهنم یاری میکند، احتمالا اولین مواجههٔ من با عبارت روابط عمومی در تلویزیون و تیتراژ فیلمها و سریالها بوده است. اما بعدتر و در نوجوانی، روابط عمومی را بیشتر در گفتگوها و آگهیهای استخدام میشنیدم و میدیدم. مثلا فلانی روابط عمومیاش خیلی خوب است، یا به یک منشی با روابط عمومی بالا نیازمندیم. اینگونه بود که من هم مانند همه فکر می کردم روابط عمومی یک صفت و ویژگی فردی است که بعضیها دارند و بعضیها از آن بیبهرهاند. به عبارت سادهتر همه فکر میکنند کسی که دارای روابط عمومی بالا است، یعنی فردی خوش مشرب و مردمدار است.
نسخه دوم و جدیدتر از مفهوم روابط عمومی زمانی در ذهن من بهروز شد که متوجه وجود واحدی تحت عنوان روابط عمومی در سازمانهای دولتی شدم. نتیجه کنجکاوی و پرسشگری من درباره کارِ واحد روابط عمومی این بود که وظیفه اصلی افراد مشغول در این بخش، تبریک و تسلیت گفتن مناسبتهای مذهبی، هماهنگی و برگزاری مراسمها، انتشار اخبار درون سازمانی و از این قبیل کارها است.
اما زمانی نسخه اصلی و درست از مفهوم روابط عمومی را فهمیدم که باید در موقعیت یک کارشناس روابط عمومی، ایفای نقش میکردم. آنجا بود که با دنیای روابط عمومی آشنا شدم و فهمیدم فرق است میان آنچه که همه از روابط عمومی میدانند و آنچه که واقعا است.
روابط عمومی چیست؟
تعاریف زیادی از روابط عمومی وجود دارد. با این وجود هنوز هم بر سر اینکه واقعا روابط عمومی چیست و چه معنایی دارد، بحث و گفتگو کم نیست.
من فکر میکنم روابط عمومی را میتوان روایتگری موثر بر باورها و دوطرفه میان سازمان و مردم تعریف کرد.
روایتگر بودن یعنی توانایی در انتقال پیام از سوی سازمان به مردم (میتوان گفت ذینفعان) و برعکس. پیامها نباید فقط به صورت یکطرفه از سمت سازمان به مردم منتقل شود، بلکه روابط عمومی وظیفه دارد پیامآور داستانهای بیرونی به درون سازمان هم باشد. حالا این روایتگری زمانی اثربخش است که تبدیل به باور برای مردم و سازمان شود.
استفاده از کلمه مردم به دلیل جامع و شامل بودن آن است. در واقع تمام دستهبندیهای مخاطبان و ذینفعان در هر سازمان، میتواند زیرمجموعه کلمه مردم قرار بگیرد.
تعریف روابط عمومی برای کسبوکارها، هنر و علم برقراری تعامل با مردم است، به گونهای که باعث شود آنها به چیزی ایمان بیاورند و سپس براساس ایمان و باور خود، عمل کنند.
جان ایواتا، معاون ارشد سابق و مدیر برند IBM
از دیگر تعاریفی که میتوان برای روابط عمومی داشت، مدیریت انتشار و جریان اطلاعات از یک فرد یا سازمان به عموم مردم است. یا ترغیب به انجام فعالیتی که شما یا سازمانتان به آن نیاز دارید. (+)
و در نهایت اشاره میکنم به تعریفی که انجمن جهانی روابط عمومی ارائه کرده است. در این تعریف روابط عمومی یک شیوه مدیریت تصمیمگیری است که وظیفه ایجاد روابط و منافع بین سازمانها و مخاطبان آنها بر اساس ارسال اطلاعات از طریق روشهای ارتباطیِ اخلاقی و قابل اعتماد را بر عهده دارد.
مردم تمایل دارند روابط عمومی را همان داستانسرایی بدانند و خب بله، داستانسرایی هم بخشی از روابط عمومی است. اما در واقع کار ما براساس درک رفتار انسانها و آنچه که باعث تغییر رفتار انسانها یا گروههای انسانی میشود، بنا شده است. در واقع کار ما شبیه به رشته مردمشناسی اجتماعی است. باید درک کنیم که مردم درباره سازمان شما چه فکری میکنند و چرا اینگونه فکر میکنند.
مری لین کارور، مدیر ارشد ارتباطات جنرال میلز
با همه این تعاریف و تفاسیر، هر وقت کسی از من میپرسد که مشغول به چه کاری هستم، با شنیدن این پاسخ که میگویم کارشناس روابط عمومی هستم، بلادرنگ میگویند: «از صحبت کردنتم مشخصه که آدم خوش صحبت و خوش مشربی هستی.» و اینگونه است که عبارتِ دارای روابط عمومی بالا، چنان ضربهای به معنا و مفهوم روابط عمومی زده است، که دیگر جانی به پیکرش نمانده است.
به قول دکتر حسینعلی افخمی مگر روابط عمومی بالا و پایین دارد که هر روز دهها مورد آن را میتوان در آگهیهای نیازمندیهای روزنامههای چاپ پایتخت مشاهده کرد. روابط عمومی در این جایگاه باید جای خودش را به داشتن مهارت بالا در ارتباط فردی و اجتماعی بدهد. یعنی فرد مورد نظر باید توانایی بالایی در ارتباطات روزمره در محیط کار داشته باشد؛ مانند گوش دادن، پرسش کردن، فن بیان، ارائه دادن، وقت شناسی و نظائر این.
من با توجه به تجربههای این چند سال تلاش و جستجوگری در شغل روابط عمومی، همانطور که گفتم تعریفم از معنا و مفهوم روابط عمومی، روایتگری موثر و دوطرفه میان سازمان و مردم است. اما قطعا شما به عنوان خواننده این مطلب، تعاریف بهتر و مختلفی از روابط عمومی دارید که اگر در بخش نظرات آن را با من و خوانندگان این مطلب شریک شوید، آگاهی و بینش ارزشمندی ایجاد میشود و میتواند برای همه ما کمککننده باشد.
دیدگاهتان را بنویسید